Qui êtes-vous ?

mercredi 5 septembre 2007

دو غزل از سایه


هوشنگ ابتهاج (سایه) بی شک یکی از بزرگترین غزلسرایان

معاصر فارسی ست . من همواره غزل های سایه را ستوده ام و

بسیــاری از آن هــا را درخـود و بـا دل خـود زمــزمـه کــرده ام

وچــه بـاک اگــر از راهــی که وی درسیــاست بـرگــزیــده بــود ،ـ

فرسنگ ها فاصله داشته ام . من با شعر او هیچ فاصله ای ندارم
و همواره ،همچون همیشه سایهء شاعر را دوست خواهم داشت
حتـی اگـر اوبـه واسطــهء وجــود «آن چنـد فـرسنگ فاصلــه»،ـ
محبت خود را از من دریغ دارد ! ـ
............................................................................................
هــــــــوای روی تــــــــو دارم
........................................
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
.
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
.
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
.
نمی خورد غم ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
.
سری به سینه فرو برده ام مگر روزی
چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم
.
چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه
غم شکسته دلانم که می گسارندم
.
من آن ستاره ی شب زنده دار امیدم
که عاشقان تو تا روز می شمارندم
.
چه جای خواب که هر شب محصلان فراق
خیال روی تو بر دیده می گمارندم
.
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم
چه نقش های که ازین دست می نگارندم
.
کدام مست ، می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشه ی انگور می فشارندم
.......................................................
..........................
..
غـــریبــــانــــه
..
بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید
درین خانه غریبید ، غریبانه بگردید
.
یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود
جهان لانه ی او نیست پی لانه بگردید
.
یکی ساقی مست است پس پرده نشسته ست
قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید
.
یکی لذت مستی ست ، نهان زیر لب کیست ؟ ـ
ازین دست بدان دست چو پیمانه بگردید
.
یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد
به دامش نتوان یافت ، پی دانه بگردید
.
نسیم نفس دوست به من خورد و چه خوشبوست
همین جاست ، همین جاس ، همه خانه بگردید
.
نوایی نشنیده ست که از خویش رمیده ست
به غوغاش مخوانید ، خموشانه بگردید
.
سرشکی که بر آن خک فشاندیم بن تاک
در این جوش شراب است ، به خمخانه بگردید
.
چه شیرین و چه خوشبوست ، کجا خوابگه اوست ؟ـ
پی آن گل پر نوش چو پروانه بگردید
.
بر آن عقل بخندید که عشقش نپسندید
در این حلقه ی زنجیر چو دیوانه بگردید
.
درین کنج غم آباد نشانش نتوان دید
اگر طالب گنجید به ویرانه بگردید
.
کلید در امید اگر هست شمایید
درین قفل کهن سنگ چو دندانه بگردید
.
رخ از سایه نهفته ست ، به افسون که خفته ست ؟ ـ
به خوابش نتوان دید ، به افسانه بگردید
.
تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید

Aucun commentaire: